سرویس فرهنگی مشرق - "محمدرضا خرميان" از قاريان بينالمللی و از مدرسان قرآن كشور است كه در سال 1337 در تهران متولد شده است. خرمیان دارای مدرک کارشناسی حقوق و کارشناسی ارشد علوم قرانی و حدیث است. او ابتدا در سال هاي۵۰ تا ۵۷ در محضر استاد محمد تقي مروت تلمذ کرد و در خلال اين سال ها و پس از آن نيز در جلسات استاد ابراهيم پورفرزيب (مولايي) و هيأت مجمع قاريان قرآن کريم شرکت مي کرد. خرمیان تاكنون به بيش از 80 كشور از پنج قاره جهان جهت تلاوت و تبليغ قرآن اعزامشدهاست. در ادامه متن گفتگوی مفصل مشرق با این قاری ارزنده قرآنی تقدیم حضور مخاطبان ارجمند می شود.
***جناب آقاي دکتر خرميان؛ سلام عليکم. جنابعالي از استادان و قاريان بينالمللي قرآن در کشورمان هستيد. بفرماييد که در کدام مسابقات حائز رتبه شدهايد و کجا مشغول هستيد؟
به نام خدا. بنده "محمدرضا خرمیان" قاری بینالمللی قرآن کریم هستم که هم در کشور هندوستان و هم در کشور مالزی مقام اول جهان را در رشته قرائت کسب کردم. لیسانس حقوق دارم و مدرک فوقلیسانس و دکترای علوم قرآن و حدیث از دانشگاه تهران.
بیست و دو سال است که در وزارت امور خارجه در بخش امور پارلماني فعالیت دارم و براي تبليغ اسلام و قرآن به بیش از 90 کشور جهان سفر کردهام و به برخي کشورها هفت یا هشت بار رفتهام و به تمام کشورهایی که رفتهام تلاوت قرآن هم داشتهام. هم در مساجد و محافل و سمینارهای بینالمللی و هم در سفارتخانههای خودمان مساجدی که دارند. برای ایرانیان، هم قرآن خواندیم و هم سخنرانی کردیم و هم شبهای احیاء یا ماه محرم مدیحهسرایی هم داشتهايم. همچنين در مساجد مختلف اهلسنت برنامه تلاوت قرآن داشتیم.
همچنین به بیش از 30 کشور آفریقایی رفتهام که به بعضی از این کشورها مثل کنیا حدود 10 سفر داشتهام. چند بار به زیمبابوه رفتهام. به ساحل عاج و سنگال و اوگاندا هم پنج شش بار رفتهام و در همه این کشورها برنامه تلاوت قرآن داشتهام و به خواست خداوند در بعضی از این کشورها، چند نفر در جريان اجراي برنامهها مسلمان شدهاند. مثلاً یکی از کشورهایی که اين موضوع در جريان سفرم به آن رخ داد سودان بود که از کشورهای آفریقایی است که به زبان عربی صحبت میکنند و اکثر مردم آن حافظ قرآنند. یک جاهایی دارند به نام خلوههای قرآنی که جمعش را میگویند "خلاوی"؛ اینها یک جاهایی است که در آن مینشینند و قرآن حفظ میکنند. حتی ما یک جاهایی رفتیم که سقف نداشت چون اینها فقیرند ولی زن و مرد و پیر و جوان مثلاً زني هست که هفتاد سالش است و میآید مینشیند و قرآن حفظ میکند یعنی در این کشور فکر میکنم 95 درصد حداقل حافظ کل قرآن هستند. از مغازهدار و راننده تاکسی و از وزیر و وکیل همه حافظ قرآنند. البته "قاری قرآن" که مثلاً مثل ما ايرانيها يا مصريها بخواند من ندیدم و فقط به قرائت محلی خودشان میخوانند.
***ماجراي مسلمانشدن افراد در جريان اجراي برنامه شما در سفر سودان چه بود؟
مسجدی هست در سودان به نام "نیلین" چون دو رود نیل میآید: یک نیل آبی و یک نیل بحری که به هم وصل میشوند و جزیرهای را تشکیل میدهند که در آنجا یک مسجد خیلیبزرگ دايرهايشکل ساختهاند و آن نمازجمعه برگزار میشود. دعوت کردند برای تلاوت قرآن که زنده هم از تلویزیون پخش ميشد. بعد وسط هفته باز آمدند گفتند که مردم درخواست کردهاند که شما این هفته هم بیایید نمازجمعه قرآن بخوانید که بنده حضور پیدا کردم و خواندم. جمعیت بسیار زیادی هم بود. وقتی من تلاوت قرآنم تمام شد دیدم یک جوانی از وسط جمعیت بلند شد که قد خیلی بلندی داشت و به زبان عربی گفت: «من یک مسیحی هستم؛ هفته گذشته در خانه، همین طور شبکههاي تلویزیون را عوض ميکردم که یک دفعه صحنهای آمد که شما داشتيد قرآن میخوانديد و من میخکوب شدم روی زمین. این قدر با جاذبه و حرارت تلاوت قرآن میکرديد که مرا جذب کرد و باعث شد که من علاقهمند شدم به اسلام و شنیدم که این هفته شما دوباره به نمازجمعه میآیيد آمدم و الان با صدای بلند شهادتینم را میگویم. بعد شهادتین گفت و مردم ریختند سرش و لباسهایش را براي تبرک بردند و غوغایی شد.
***فرموديد در سفرهايتان به کشورهاي ديگر هم اتفاق مشابه اين افتاده. درست است؟
بله؛ در ساحل عاج، یک مسجدی بنده را دعوت کردند که آن مسجد را داشتند تعمیر می کردند. نرسيده به اين مسجد در خیابان، یک محوطه خیلی بازی بود مثل یک زمین فوتبال که کنار خیابان بود. همانجا یک منبری گذاشتند و شاید بیش از بیست تا سی هزار نفر از زن و مرد برای نمازجمعه آمده بودند که بنده آنجا شروع کردم به تلاوت قرآن که فیلمش هم هست. به لطف خدا اين تلاوت طوري اجرا شد که اتوبوسها و ماشینهایی که از خيابان رد میشدند و صداي تلاوت را از بلندگو ميشنيدند ایستادند و از ماشینها پیاده شدند و آمدند تماشا کنند که این چه برنامهای است که اواخر تلاوت ديگر غوغایی شد طوري که همه مردم ريختند که با بنده دست بدهند (با خنده) که پلیس مداخله کرد و بنده را نجات داد!
در همان جلسه یک زن و شوهری که از آنجا رد میشدند و صدای قرآن را شنیده بودند آمدند گفتند که ما علاقهمند شدیم به اسلام و قرآن در قلب ما رسوخ کرده و الان میخواهیم مسلمان شویم که سفیر کشورمان در ساحلعاج هم حضور داشت. شاید این اتفاق 10 دقیقه بيشتر طول نکشید ولی این قرآن این قدر اثر گذاشت در قلب و جان این مردم و اين زن و شوهر مسيحي که درجا مسلمان شدند.
***الحمدلله اکنون محافل قرآنی زيادي در سطح کشور داریم که جوانان را جذب میکنند. شما سوابق خانوادگیتان هم نشان میدهد که از ابتدا در فضای قرآن و تلاوت کتاب خدا بودهاید. خودتان چطور شروع کردید؟ یعنی اولین جایی که استارت تعلقتان به تلاوت قرآن خورد و علاقهمند شدید کجا بود؟
در مسجد محله ما جلسه قرآن بود و بنده هم اولين بار که رفتم همان جلسه اول نشستم و شروع کردم به خواندن. این معلم جلسه ما دید که مثلاً خیلی خوب میخوانم اما چندان تجوید بلد نیستم. به هر حال ایشان مرا تشویق کرد و گفت که شما صدایت خیلی زیباست و پدرم را صدا کرد و گفت که من ایشان را معرفی میکنم به یک جلسهای که برود آنجا و از همين الان هم برود که آن جلسه، جلسه معروف آقای شیخ محمدتقی مروّت بود. ايشان مرا معرفی کرد و من از ده دوازده سالگی شبهای پنجشنبه میرفتم خیابان پاستور و تجويد را از ايشان بهطور کامل فراگرفتم. بعد از دو سال ایشان به من گفتند شما سمت استادی پیدا کردهاید؛ بروید در محلتان کلاس قرآن تشکیل بدهید. فکر میکنم که 15 سالم بود که آمدم یک جلسهای با جوانان محل تشکیل دادیم. آن هم زمان طاغوت و شبهای دوشنبه بود که در محل میچرخید و هر هفته در خانهای. من هم معلمشان بودم و این باعث شد که خودم هم خوب درس را یاد بگیرم و خوب بتوانم درس پس بدهم و لذا جوانان جذب شدند و الان از آن محل همان جلسه قرآنی که داشتیم، سه نفرشان جزء قاریان قرآن خوب مملکت شدند.
***مسير کار را بعد از انقلاب چطور ادامه داديد؟
بعد از انقلاب رفتم سازمان اوقاف و سازمان تبلیغات و آنجا تدریس داشتم و چند دوره تجوید تدریس کردم. آقای دکتر عادلی که قبلاً وزارت امور خارجه بود و بعد شد رئیس کل بانک مرکزی از بنده دعوت کرد که بیا برای کارکنان بانک کلاس قرآن بگذار که در ساختمان بانک مرکزی در خیابان پاسداران کلاس گذاشتند هم برای خانمها و هم برای آقایان. شش دوره فکر میکنم چهار یا پنجماهه برای کارمندان بانکهای مختلف از صادرات و تجارت و ملی و ملت میآمدند و تدریس قرآن میکردم. در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي هم تدریس داشتم؛ در ارتش هم تدریس داشتم و دانشگاه تهران هم چند دوره بنده را دعوت کردند برای تدریس.
***الان هم ظاهراً در "دارالتحفیظ القرآن الکريم" هستید؟
بله؛ دو سه سالي است مدیرعامل آنجا هستم. صبحهای جمعه آنجا تدریس قرآن داریم، از ساعت ده و نیم تا یک بعد از ظهر و بعد هم نماز جماعت میخوانیم که البته از اين هفته چون مسافر هستم تعطیل شده و بعد از ماه رمضان دوباره شروع میشود. یک کلاس هم داریم که برای خانمهاست که حدود 15 سال است که این کلاس در يک حسينيه برگزار میشود در خیابان پاسداران به نام حسینیه "بیت المعصومین". در این کلاس قرآن چند نفر خودشان استاد شدند که الآن داور و معلم قرآن هستند. کلاسها خیلی مؤثر بوده است.
***در اين کلاسها فقط تجويد و قرائت تدريس ميکنيد؟
خير؛ فقط قرآن درس نمیدهم، حدیث هم میگوییم؛ یک موضوع اسلامی را هم میگوییم مثلاً فرض کنید وفات یا اعیاد ائمه عليهمالسلام هست. راجع به ائمه صحبت میکنیم؛ یعنی یک کلاس خشک تجوید نیست بلکه به قول یکی از دوستان مثل یک کشکول است و همه چیز در آن هست؛ هم تفسیر هست؛ هم تجوید هست؛ هم قرآن قرائت هست؛ هم دستگاههای موسیقی را یاد میدهیم و هم اینکه اولش یک روایتی میخوانیم و راجع به آن روایت نیمساعتی صحبت میکنیم.
***با رسانههای قرآنی هم ارتباط دارید مثلاً رادیو قرآن و سيماي قرآن و..؟
بله. هم سيماي قرآن، هم رادیو قرآن؛ مثلاً رادیو قرآن را من دو سال پشت سر هم یک سورهای را به ما دادند مثل سوره کهف که من خودم میخواندم سه آیه یا چهار آیه و بعد موارد تجویدیاش را بیان میکردم. مثلاً میگویم اینجا استعلا دارد، اینجا تفخیم میشود، این جا ترقیق میشود، اینجا مد دارد، اینجا غنه دارد و خیلی هم مؤثر بوده است چون همزمان است. غیر از این درس تجوید است که طرف یک چیزی یاد میگیرد و شاید هم یادش برود اما این عملی و اکتیو است که مثلاً من خود آیه را میخواندم و همه موارد تجویدی را بیان میکردم که خیلی هم مؤثر بود. بنده اولین کسی بودم که حدود بیست و چند سال پیش که رادیو قرآن افتتاح شد بیست و پنج جلسه تجوید درس دادم و همه جا هم پخش شده است.
***درباره سفر به کشورهاي آفريقايي توضيح داديد. سفرهايي که به کشورهاي منطقه داشتهايد، چگونه بوده است؟
در مسابقات قرآن کریم، اعزام به حج، هفت سفر حج واجب قبول شدم که هفت سفر حج واجب رفتم و عمره هم حدود شاید 13 یا 14 بار رفتهام. اعزام به سوریه هم داشتهام. من حدود 20 سفر به سوریه رفتهام. در کشور سوریه هم در بسياري از مساجد آنجا تلاوت قرآن داشتم. چند بار به حلب رفتهام. لاذقیه رفتهام حمص رفتهام که الان درگیری هست. سر قبر حافظ اسد چند بار رفتهایم با مسؤولان وزارت امور خارجه که سالگرد حافظ اسد بوده و آنجا برنامه تلاوت قرآن داشتیم.
*** شما ظاهراً از دوره ریاست جمهوری تا امروز با رهبر انقلاب ارتباط داشتید؛ یک خاطره خاص قرآنی یا یک توضیحی راجع به رویکردهای ایشان به قرآن بفرمایید؟
مقام معظم رهبری، اولاً قبل از این که حتی رئیس جمهوری شوند نیز با قاریان قرآن محشور بودند. مخصوصاً مشهد با قاریان قرآنی که در مشهد بودند دوست و آشنا بودند. ما هم از بدو انقلاب که ایشان تهران تشریف آوردند(خیابان ایران) از طریق دوستان مشهدی با ایشان آشنا شدیم و از همان روزهای اول ما فهمیدیم که ایشان عشق به قرآن دارد و روی تفسیر خیلی کار کردهاند و مخصوصاً روی ادبیات عربی و ادبیات فارسی خیلی کار کرده اند و صاحب نظر هستند.
بعد که ایشان رئیس جمهوری شدند و ماه رمضان ها ما حلقه بیست نفره داشتیم که حضور ایشان می رسیدیم که الان آن حلقه بیست نفری شده است حلقه دو هزار نفری، که ماه رمضان خدمت ایشان میرویم. الحمدلله به برکت انقلاب اسلامی ایران الان ما تعداد زیادی قاری قرآن داریم. یک زمانی فقط آقای پرهیزکار را به عنوان حافظ قرآن داشتیم؛ اما الان هزاران حافظ قرآن داریم، حتی چندین پزشک داریم که حافظ قرآن هستند. یا مثلاً دکتر پزشک داریم که قاری قرآن است. مثل آقای دکتر کرمی و مثل آقای دکتر رضیعی این ها هم پزشک هستند و هم قاری قرآن هستند.
حضرت آیتالله خامنه ای اولاً عاشق تلاوت قرآن است و همیشه هم مدافع مراتب و مسابقات قرآنی بوده است. و اگر هم الان گرمی ای در مسابقات هست و در مسأله قرائت قرآن هست، از نفس ایشان و نفس گرم ایشان و نفوذ ایشان هست. شما ببینید یک رهبری که الان دارد با جهان دست و پنجه نرم می کند و داخل کشور را هم حفظ می کند، پنج ساعت و نیم می آید پای جلسه قرآنی مینشیند و این علاقه ایشان است که مثلاً می گوید ای کاش باز وقت بیشتر داشتم و بیشتر استفاده می کردیم از قرائت قاریان قرآن.
من خاطرهای که می توانم بگویم سال 1364 من همان جلسه قرآنی که در ماه مبارک رمضان بود که دوستان هم قرائت کردند بنده هم آن جا قرائت کردم. بعد ایشان وقتی که قرائت تمام شد در صحبت های شان فرمودند که من قرائت قرآن آقای خرمیان را دوست دارم. چون ایشان وقتی تلاوت می کنند به جمعیت نگاه می کنند، کأنه که دارد با مردم حرف می زند و صحبت می کند و این در قلب ها نفوذ می کند و تأثیر خیلی خیلی زیادی دارد. یعنی اولین نفر من بودم که این را ابداع کردم و حالا الان قاریان قرآنی هستند که مثلاً وقتی می خوانند نگاه می کنند به جمعیت. آن موقع خیلی ها رویشان نمی شد و حتی اسم می آوردند و می گفتند که این آقای .... حافظ کل قرآن است ولی وقتی می خواند سرش پایین است.
من چند دوره می رفتم مجلس الان هم می روم اما کمتر. اما آن دوره اول و دوم و سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی، من هفته ای یک بار می رفتم برای افتتاح برنامه مجلس قرائت قرآن داشتم.خب من نگاه می کردم به جمعیت، اکثر این نماینده های مجلس می آمدند می گفتند که آقا وقتی شما قرآن می خوانید و به چهره ها نگاه می کنید ما احساس می کنیم که الان دارد قرآن نازل می شود و روی روحیه ما خیلی تأثیر دارد. این حالت مورد تأیید مقام معظم رهبری بودند و الان هم خب ایشان ما را از نزدیک می شناسند و همیشه هم ما به هر حال به ایشان ارادت داشتیم و جلساتی هم که سمینارهای سفرا که خدمت مقام معظم رهبری می رسیم، نوعاً من قرآن تلاوت می کنم و همین سال گذشته تلاوت قرآن داشتم و رفتم پیش ایشان و دست ایشان را بوسیدم، فرمودند که بسیار بسیار عالی خواندید و بسیار خوب خواندید و مسلط بر قرآن و از حفظ قرآن خواندید. چون نوعاً جلوی مقام معظم رهبری خیلی می ترسند از حفظ تلاوت قرآن کنند. ولی من از بیست و چند سال پیش جلوی ایشان هم از حفظ قرائت میکردم و در خارج از کشور و داخل هم که نوعاً از حفظ قرائت میکنم.
***از خود ایشان خاطره خاصی ندارید مثلاً در جلسه ای حالا از حفظ قرآن ایشان و از قرائت و تحصیل شان؟
خب قرائت ایشان را پخش کردند که ما در نمازهای جمعه هم شنیدهایم که بسیار هم زیباست. ایشان به سبک یکی از قراء عرب تلاوت می کنند و علاقه خاصی به سبک این قاری عرب دارند. حتی ما سال 1365 یا 1364 -زمان رئیس جمهوری رهبر انقلاب- که به جلسه قاریان قران می رفتیم دو قالیچه از طرف آیتالله خامنهای برای این قاری بردیم و گفتیم که از طرف رئیس جمهوری ایران این دو تا قالیچه را به شما هدیه می دهیم، که او هم خیلی خوشحال شد.
همین قرائی که از مصر دعوت شدند به همت رهبر انقلاب بوده است. اولین قاریانی که بعد از انقلاب به ایران آمدند، همین آقای استاد غلوش و استاد بسیونی بودند که با اشاره مقام معظم رهبری به ایران آمدند و بعد هم خب دیگران تشریف آوردند، مثل مرحوم شهات انور و دکتر نعینع و شعیشع.
*** با توجه به این که هم وزارت خارجه تشریف دارید و هم قاری قرآن هستید، جایگاه قرآن الان در این فضای منطقه و بیداری اسلامی که شکل گرفته است. آیا ما اصلاً می توانیم یک چیزی را به عنوان دیپلماسی قرآنی تعریف کنیم؟
بله مسلم است که اتفاقاً من خودم یک مقاله خیلی خوبی هم نوشتم به عنوان دیپلماسی قرآنی که هم برای وزارت خارجه بردم و هم برای دانشگاه که ثابت کردیم که الان دیپلماسی ما زیرمجموعه و سنگ زیرینش دیپلماسی قرآنی است. یعنی گاهی که من یا دوستان مان خارج از کشور یا میرویم، اگر یک تلاوت قرآن زیبایی داشته باشیم این شاید اثرش از ده کار سیاسی بالاتر است. به عنوان نمونه من دو سال پیش ماه رمضان رفتم آنکارا پایتخت ترکیه. آن جا یک مسجدی است به نام گوجا تپه، گوجا یعنی پیر، یعنی تپه بزرگ، این قدر این مسجد بزرگ است که شاید انسان انتهایش را نمی تواند ببیند. بیست و پنج سال طول کشیده است که این مسجد را ساخته اند. شب بیست و هفتم که اهل تسنن شب قدر می گیرند، تمام زنها و مردها و بچه ها آمده بودند. شاید بیش از پنجاه هزار نفر جمعیت آمده بودند. شب بیست و هفتم ماه رمضان برای من وقت گذاشتند و من رفتم آن پله بالای منبر شاید بیست تا سی تا پله داشت و شروع کردم به تلاوت قرآن. دیگر غوغا شد و مردم تشویق می کردند و الله الله می گفتند. بعد هم که من نیم ساعت آن جا تلاوت قرآن داشتم، تمام که شد من آمدم روی پله اول که بیایم پایین دیگر نتوانستم. این قدر جمعیت هجوم آورد و همه شما حساب کنید، پنجاه هزار نفر می خواهند با آدم دست بدهند چقدر طول می کشد. سفیر ما هم ایستاده بود ولی طاقت نیاورد و خسته شد رفت. یک بیست دقیقهای ایستاد و گفت که من دیگر طاقت ندارم.
این کارها خیلی ارزش دارد. یعنی از صد تا کار سیاسی بالاتر است. بنابراین این دیپلماسی قرآنی حرف بسیار زیبایی است و درست است. و همه حرکات سیاسی ما و قواعد بازی سیاسی ما باید بر اساس اصول قرآنی باشد.
بنده چند سال قبل به کشور مصر مسافرت کردم، در اکثر مساجد مصر و شهر قاهره تلاوت قرآن داشتم و خیلی هم تأثیرگذار بود. حتی همین مرحوم آقای شعیشع که اخیراً فوت کرده اند، ایشان مسجدی داشتند که من را دعوت کردند. من آن جا تلاوت قرآن کردم که شاید جمعیت بیش از ده هزار نفر بود. که فیلم آن هست. ایشان بلند شدند و این جمله را گفتند که اگر ما قرآن را زیبا بخوانیم مهم نیست، چون ما زبان مادری مان عربی است و این قرآن هم عربی است. اما این که یک ایرانی که زبان مادری اش فارسی است، می آید به این زیبایی قرآن می خواند، قهرمان ایشان است. قهرمان این ها هستند و این ایرانی هستند و بعد دو بار دستش را به دیوار کوبید و گفت که والله که ایشان قهرمان است و ما قهرمان نیستیم.